۲۰۲۲ مارس ۱۰, پنجشنبه
به خدا راضی است که زنان پیراهن و لباس طولانیتر بپوشند
پیام از روح قدس به والنتینا پاپاگنا در سیدنی، استرالیا

در صبح زود هنگام، هنگامی که برای جانان دچار آزار بودم، فرشته ظاهر شد و خواست تا همراهش بیایم.
او من را به برزخ برد، به باغی آسمانی، و در پسزمینه میتوانستم یک ساختمان بزرگ ببینم.
بسیاری از قدیسان در باغ حاضر بودند، همه با لباس سفید زیبا پوشیده شدهبودند، و من خداوند پدر را بین آنها ایستاده و به آنها سخن گفتم. سپس میتوانستم مسیح جوانی را ببینم که موهای بلونده کوتاه مویدار زیبایی داشت. او همراه خداوند پدر بود، که یک شیء نقرهای در دست مقدس مسیح قرار داد. این شیء تیز و براق بود، اندازهاش مانند سکه پنجاه سنتی بود. اما پول نبود. من نمی喻م چه چیزی بودهاست.
پس خداوند عیسی به پدر گفت: «تشکریم.»
من شنیدیم که خداوند پدر دستور داد مسیح را شیء را به کسی بدهد.
خداوند عیسی به من نگاه کرد و گفت: «والنتینا! میخواهی همراهم بیای؟ بیا، مرا همراهی کن.»
«بله، با تو خواهم آمد، خداوند,» پاسخ دادم.
ما شروع به راه رفتن کردیم و وقتی بخشی از مسیر را طی کردهبودیم، مسیح توقف کرد و گفت: «نه! من فکر خودم را تغییر دادهام. باید برگردم.»
«بیا، باید این شیء را دوباره به پدرم بازگردانم.»
«میتوانی مرا تا نیم راه همراهت کن؟»
«بله,» پاسخ دادم.
ما برگشتیم و در طول مسیر با یکدیگر صحبت کردیم، و ناگهان خودمان را دوباره در همان مکانی یافتیم که از آنجا شروع کردهبودیم.
او گفت: «آه، تشکریم که تمام این راه را همراهم برگشتید.»
«من خوشحال هستم که چنین کاری کردم,» گفتم.
ما بین مردم قدیس میرفتیم، بیشترشان زنان بودند. خداوند عیسی به نزد پدر رفت و با او صحبت کرد.
هنگامی که منتظر بودم، گروهی بزرگ از زنان قدیس نزدیک من آمدند. همه نگاه خود را بر من گذاشتند، و برای شگفتی کاملشان گفتند: «آه، بیاید پیراهن والنتینا را اندازهگیری کنیم!»
«او پیراهنی طولانی تا پای خودش نمیپوشد.»
من دیدم که همه زنان قدیس لباسهای بلند از پا گرفته بودند.
آنها شروع به اندازهگیری طول پالتوی من با مترکون کردند؛ همه آنها بسیار دوستدار و مهربان بودند در حالیکه اطراف من مشغول بودند.
یک از بانوان دیگران را نشان داد که چقدر بلندتر باید پالتو باشد و چه مقدار بیشتر پارچه نیاز است. او نوار اندازهگیری را بالا برد تا به آنها بگوید حدود بیست سانتیمتری موردنیاز است. گفت: «پالتوی این زن تقریباً همین قدر پارچه نیاز دارد.»
سپس گفتند، «پالتو تو کوتاه است! باید آنرا بلندتر پوشی!»
به پالتو که میپوشیدم نگاه کردم و دیدم که همان پالتوی روشن آبی سبک بود که معمولاً در خانه میپوشیم.
گفتند، «بترین است که آنرا بلندتر پوشی. پروردگار ما ترجیح میدهد همه بانوان لباسهای بلندتری بپوشند تا پاهای خود را پنهان کنند. نه در شلوار بلکه در یک دامن یا پالتو.»
«آه! این خجالتی است,» گفتم.
«خوب، بترین است که به تو بگوییم. برای پوشاندن پاهای خود تقریباً همین قدر پارچه نیاز داری. باید یک پالتو خریداری یا خودش بسازی.»
«بترین است که این کار را انجام دهی!»
نه اینکه پروردگار من مستقیم به من گفت، بلکه زنان مقدس به من گفتم. شگفتزده بودم و فکر کردم: «چگونه همه چیز میدانند.» بسیار مهم است بانوان لباسهای بلندتری بپوشند زیرا این کار را پروردگار ما خیلی خوشش میآورَد.
پس به خانه آمدم، و مدت زیادی در مورد آنچه که اتفاق افتاده بود فکر کردم.
بعداً فهمیدم، روشن شده توسط روحالقدس، همه اینها بخشی از برنامه خدا بودند تا من دوباره نزد زنان مقدس برگرداندم تا به من بگویند چگونه بانوان باید لباسهای بلندتری و پالتوهایی که برای خدا خوشایند است بپوشند.